طاهره_شارمی

در انحصارِ پیله یِ تنهایی

 

قصاص می شوم

 

بجرمِ عشق

 

#طاهره_شارمی

 

سروده ی ۹۷/۶/۳۱ شنبه

طاهره_شارمی

‍ اتچ بات:

‍ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡

 

#داشت زن#

 

گوییا با خویش دعوا داشت زن

شیون و فریاد و غوغا داشت زن

 

بی پناهی خاطرش آزرده بود

گریه ها از بهرِ فردا داشت زن

 

چنگ می زد ! چنگ بر پیشانی اش

با چرا ها ! ماجرا ها داشت زن

 

از برایِ کودکان اش زنده بود

غصه هایِ بچه ها را داشت زن

 

نانِ خشکی روی خوانِ خود نداشت

حسرتِ یک ذره چمپا داشت زن

 

زن درونِ خویش می لولید باز !

از وجودِ خود تمنا داشت زن

 

غم به رویِ غم چو سنگی سخت شد

در گلویش سنگِ خارا داشت زن

 

دست خالی بود و با صد آرزو

آرزو ها بهرِ لیلا داشت زن

 

تویِ یک گهواره یِ سرد و نمور

گرچه گنجی هم چو دارا داشت زن

 

پنجه یِ بیداد خُردش مرده بود

تویِ آن بن بست ها جا داشت زن

 

با مرادش شورِ ماندن داشت او

بی وجودش رنجِ دنیا داشت زن

 

شانه ای از بهرِ تسکین اش نبود

در گلو فریادِ بی نا داشت زن

 

بر سرِ سجاده یِ دنیای خود

از خدایش هم تقاضا داشت زن

 

تا بگیرد لحظه ای دستانِ او

دست هایی بهرِ اِثنا داشت زن

 

با خودش هم " طاهره " او قهر بود

چون دلی تنهایِ تنها داشت زن

 

طاهره-شارمی

ازکتاب شعله های غزل درآتشفشان درون

سروده های ۱۳۹۲

 

چمپا نوعی برنج است

 

⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡

طاهره_شارمی

‍ قامتِ خورشیدیِ عشق

 

به تصویر کشیده می شود

 

رویِ بومِ قلب هایِ عاشقی

 

که سلفژ می کنند

 

نت هایِ ماندن را

 

از خط هایِ حاملِ زندگی

 

#طاهره_شارمی

 

سروده ۱۵ اردی بهشت ۹۷ شنبه

طاهره_شارمی

طاهره_شارمی

طاهره_شارمی

عشق لبخندی می زند

 

به عقل

 

که خود را

 

صاحبِ دل می دانست

 

#طاهره_شارمی

طاهره_شارمی

‍ در دلم جاودانه می مانی

 

تا زمانی که من نفس دارم

 

#طاهره_شارمی

 

۱۳۹۷/۱/۱۴ سه شنبه

طاهره_شارمی

طاهره_شارمی

اگر دار و ندارت را به لبخندی تو می بخشی

 

تمامِ زندگی را من به پایت دار خواهم زد

 

#طاهره-شارمی

طاهره_شارمی

‍ غزل جوردیگری

 

در دیدار نوروزی با استاد بهروز وندادیان

 

شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۷

 

منزل استاد رشت

 

#طاهره_شارمی

 

فیلم از ناهید عربانی دانا شاعر

 

 

طاهره_شارمی

❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇

 

#کیست؟...#

 

#سنگ صبور دل تنهایی م

#هق هق دلتنگی فردایی م

 

#حادثه ی عقربه ی ساعت ام

#ثانیه در ثانیه منهایی م

 

#درگذر تلخی این لحظه ها

#منتظرهجمه ی دریایی م

 

#شعر سکوت ام !همه شب های عمر!

#واژه ی بی تاب کم آوایی م

 

#بس که دراین عصر ! غریبانه ام

#نطفه ی غم های همین جایی م

 

#لحظه ی تنهایی من !خیس اشک

#گریه ی توفانی حالایی م

 

#فصل کبودم ، که به پای خودم

#غده ی غم های غم افزایی م

 

#《طاهره》! این غصه بسوزد همه

#می کشد آخر! که به رسوایی م

 

#کیست ؟! که درباغ بکارد مرا

#کیست ؟! که آید به شکوفایی م

 

#طاهره_شارمی

 

@ازکتاب : سکوت دلتنگی

 

❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇

طاهره_شارمی

‍ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

 

ازگنجینه یِ بهار

 

سرک می کشند

 

ذرّه ذرّه سبزه هایی

 

که با نغمه یِ نسیم

 

نوازشگرِ ...

 

رقصِ شکوفایی اند

 

در باغِ بودن ها

 

#طاهره_شارمی

 

بهارمبارک دوستان نازنینم

طاهره_شارمی

طاهره شارمی:

طاهره شارمی:

‍ 💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝

 

استقبال از مولانا

 

#مرا#

 

# " یار مرا ، غار مرا ، عشقِ جگرخوار مرا

# یار تویی ، غار تویی ، خواجه نگهدار مرا "

 

#من که پُراز همهمه ام ، یاورِ دل ها شده ام

#یار اگر من شده ام ! پس نکن انکار مرا

 

#غلغله برپاست کنون ، هلهله ها در همه جا

#کاش که بیرون بکشی ! از دلِ پندار مرا

 

#چنگ و دولاچنگ بزن ، عشقِ مرا زمزمه کن

#با سَرِ مضراب بزن ، بر سَرِ سی تار مرا

 

#خفته یِ بیدارم و بس ، باز در اندیشه یِ تو

#در دلِ آن بِسترِ خود ، سبز کن این بار مرا

 

#ای همه یِ زندگی ام ، مونسِ تابندگی ام

#عمرِ من از آنِ تو شد ، یارِ وفادار مرا

 

#بقعه یِ احساسِ توام ، در تَهِ آن صحنِ دل ات

#شمع وجودم که شدی ! مشعلِ بسیار مرا

 

#سوزم و سوزم همه شب ، پایِ دل آشفتگی ات

#بُغضِ گلوگیر زند ، ضربه به اجبار مرا

 

#"طاهره" ات یاد کند ، از غزلِ مولوی و...

#وای ! که هر بیتِ غزل ، کرده گنه کار مرا

 

#طاهره-شارمی

 

۱۳ آذر ۱۳۹۵ شنبه

 

ازکتاب تک خال عشق

 

💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝

طاهره_شارمی

‍ ⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡

 

#داشت زن#

 

گوییا با خویش دعوا داشت زن

شیون و فریاد و غوغا داشت زن

 

بی پناهی خاطرش آزرده بود

گریه ها از بهرِ فردا داشت زن

 

چنگ می زد ! چنگ بر پیشانی اش

با چرا ها ! ماجرا ها داشت زن

 

از برایِ کودکان اش زنده بود

غصه هایِ بچه ها را داشت زن

 

نانِ خشکی روی خوانِ خود نداشت

حسرتِ یک ذره چمپا داشت زن

 

زن درونِ خویش می لولید باز !

از وجودِ خود تمنا داشت زن

 

غم به رویِ غم چو سنگی سخت شد

در گلویش سنگِ خارا داشت زن

 

دست خالی بود و با صد آرزو

آرزو ها بهرِ لیلا داشت زن

 

تویِ یک گهواره یِ سرد و نمور

گرچه گنجی هم چو دارا داشت زن

 

پنجه یِ بیداد خُردش مرده بود

تویِ آن بن بست ها جا داشت زن

 

با مرادش شورِ ماندن داشت او

بی وجودش رنجِ دنیا داشت زن

 

شانه ای از بهرِ تسکین اش نبود

در گلو فریادِ بی نا داشت زن

 

بر سرِ سجاده یِ دنیای خود

از خدایش هم تقاضا داشت زن

 

تا بگیرد لحظه ای دستانِ او

دست هایی بهرِ اِثنا داشت زن

 

با خودش هم " طاهره " او قهر بود

چون دلی تنهایِ تنها داشت زن

 

#طاهره-شارمی

ازکتاب شعله های غزل درآتشفشان درون

سروده های ۱۳۹۲

 

چمپا نوعی برنج است

 

⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡

طاهره شارمی

دوزخِ درد را

به آتش می کشم

باعشقی که در من

آتش فشانی می کند

 

طاهره شارمی

طاهره شارمی

بی تابی می کنند

واژه ها

در جرقه هایِ

پریسکه

 

طاهره شارمی

طاهره شارمی

آوازِ مخالف سر می دهد

تا سوار بر قطارِ سه گاه

بخواند

گوشه یِ مقلوب را

 

طاهره شارمی

طاهره شارمی

نفس هایِ بریده

فرهنگِ زندگی است

در پس لرزه های عمر

 

طاهره شارمی

ط

صبح ام را

با تو آغاز می کنم

وَ با تو به پایان می برم

زندگیِ هر روزه ام را

 

طاهره شارمی

طاهره شار

طاهره شارمی

زندانی بود

جیغِ زخم

در انفرادیِ سکوت

طاهره شارمی

زندانی بود

جیغِ زخم

در انفرادیِ سکوت

طاهره شارمی

طاهره شارمی

به تشنه گیِ لبانِ عشق

فنجانی نگاه بنوشان

تا نسوزد

در آتشِ بی قراری

طاهره شارمی

اقبال را

به دارِ فحش می آویزی

وقتی شغال ها

سهمِ ناچیزت را می برند

طاهره شارمی

زندانیِ حنجره است

جیغِ زخم

در جهنمِ فریاد