اسفندیار

ادامه نوشته

اسفندیار

گاه نور می شوی ،

حور می شوی

می درخشی در شب تارم

و گاه می کشانی مرا در فراسوی خیالی مبهم

بی آنکه بدانی ، من درگیر توام...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

...و عشق

از چشمان تو

نشسته بر دل...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

ای مست تر از مستی هر صبح و شبانه

ای هست تر از هستی دریا و کرانه

 

بی دیدن روی تو شرابم بکجاست

تا پربکشد شعر شب و شور و ترانه

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

آغوشت

دشت شقایق

 

دعوتم کن به چیدن...

 

رویای هر شبم شده

چیدن و بوئیدن...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

بی حضورت ، حضرت دوست

فکرم در تکاپو ، از تو می نویسم

آینه همراهی ام‌ نمی کند

تنم سردتر از لیوان قهوه

دلم بی صدا ، گریه می خواهد

گذشته پاسی ازشب ، اما

می نویسم بی هوا ، درهوایت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

آغوشم را

لبریز کن از

بوی شبنم و

شب مهتاب...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

شب هایی دلتنگی

بیاد مهتابی ترین شب عاشقانه ای

که با تو تجربه کردم

در آغوش خیالم

بارور می کنم

شاید دوباره...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

اندوه فراقت

با منو در منو

جزئی از اسرار من است

در هوایت ،

عاشقی کردم ، صبوری...

با غم و درد دوری

سال هاست کرده ام خو...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

به زیارت شعرم اگر می آیی

آراسته و لبخند زنان شکوفه کن

با چشمان باز ببین

واژهای بارانی ام را

مهربان

شعرهایم را نذر تو،

می کنم پیشکش

با بوسه ای از عشق 

دوباره می خوانم

ترانه ای با بوی باران

به رنگ رنگین کمان

مملو از شعر و بوسه...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

گیسوانت مواج روی شانه

دریا حسادت می کند

بر تار مویت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

هر نگاه خورشید در آرزوی دیدار تو

سر می کشید از پهنه ی صحرا...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

شکوفه کرده ای

در بهار شکسته گی دلها

 

و گَرده ی عشق می پراکنی

بر کُلاله ی زخمی گل...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

زن را باید کوهی نامید

مقابل تمام سختی ها

و قله ای به نام امید

تا فتح نشود

به کمال نمی رسد هیچ مردی...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

باز هم صبح جمعه و دل قراری ندارد بی تو

 

بالینم بیا دستی کشم باغ انبوه گیسوی تو

 

 

دل را مرادی بخشای از شهد گهرگون لبت 

 

بی وفا وعده مان صبح جمعه بودونیستی تو

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

رخنه می کند در دلم مهری

چون موجی از احساس ،

در یک نگاه

 

و آرامشی ست ابدی ،

لب هایت

 

که هیچ شراب نابی ندارد

تسکین تمام دردهایم...

 

#اسفندیار

 

زیبا سازی وبلاگ

 

🌴🌴

 

دلتنگ و خسته

کنار پنجره

رو به غروب ،

حس بودنت

با من است چه دلبرانه

کجایی ؟

تا ببینی

چه عاشقانه ای در دل

بیادت برپاست...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

موهای پریشانت در باد

جذاب تر می کند خنده هایت را

و گم می شود حس دستانم

در گرمی شانه هایت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

امشب مرا حال عجیبی ست

حس غریبی بر جانم سایه افکنده

پناهم نمی دهند دستهایت

ندارد گرمی هر شب را

نکند عهدمان را شکسته ای

یا که با دیگری پیمان بسته ای...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

جمعه آمد و باز نیامدی

وعده دادی عصر جمعه را

پایان انتظار است

مانده ام

در سکوتی پر از هیاهو

چشم براه آمدنت...

 

#اسفندیار

 

 

🌴🌴

 

تو زائیده آن مهری

که عشق در من آفرید

و تورا به زیبایی مهتاب ،

بتاب بر عالم دلهای بی تاب

و شب هایمان را

درخشان کن در تاریکی برزخ...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

چشم دل باز کن

بنگر حال شوریده ام ،

آشفته تر از مجنون

رسوا تر از لیلی

منم ، که بی تو

بیهوده ام...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دلتنگ بهارم

تا عشق را

با تو

بفرجام برسانم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

برگرد

تا پیدا کنم‌

شکفتن گل

روی گونه هایت

و پرواز را با تو

آغاز کنم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

مانند سپیدار بلند گوشه ی باغ

نقش بسته ای در صفحه ی ذهنم

سایه ات گسترده

بر یاس های پاک این احساس

بوی گل

طراوت باغ

بی تو معنا ندارد.

هراسناک ترین تصور این خیال

خشکیدن ریشه های عشق توست...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

با تو

با یادت کنار دریا

چه آرام

و خاموش

هوای دلتنگی راعاشقانه

نفس می کشم

آسمانی ابری

و ستارگانی گم شده

گریه تسکینم می دهد

گریه همدم بستر تنهایی ام

با نگاهی خاموش

رنگ پریده

در انتظار بادم

موهای افشانت را

بدست زمان بسپار

تا ثانیه ها , دقیقه ها

ساعت ها مست شوم باتو

عاشقم ، آفتاب غروب کرد

و من هنوز در خیالت

کنار ساحل دریا

تو را درخاطرم زنده می کنم

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

خشک می شود

دریای احساسم ،

با بستن چشمانت

به رویم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دعوتی بده

به خواب چشمانت

بگشا آغوش

تا که بزمی عاشقانه

برپا کنم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

بعد از من

خاطره ات را

دست باد بسپار

شاید بوزد

سوی منم ، یکبار...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دلتنگت که می شوم

 

زیبا ترین ترانه ام را

در کویر سینه می سرایم

 

تا چشمهایت را

به روی عشقم نبندی

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دیوانه منم

تنها تو می دانی حال دلم

تنها خنده هایت

آرام می کند این مجنون خسته را

عطرت بوی زندگی

وجودت غرور عاشقی

تو می دانی

بی اندازه در جانی...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

امشب مرا حال عجیبی ست

حس غریبی بر جانم سایه افکنده

پناهم نمی دهند دستهایت

ندارد گرمی هر شب را

نکند عهدمان را شکسته ای

یا که با دیگری پیمان بسته ای...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

جمعه آمد و باز نیامدی

وعده دادی عصر جمعه را

پایان انتظار است

مانده ام

در سکوتی پر از هیاهو

چشم براه آمدنت...

 

#اسفندیار

 

 

🌴🌴

 

تو زائیده آن مهری

که عشق در من آفرید

و تورا به زیبایی مهتاب ،

بتاب بر عالم دلهای بی تاب

و شب هایمان را

درخشان کن در تاریکی برزخ...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

چشم دل باز کن

بنگر حال شوریده ام ،

آشفته تر از مجنون

رسوا تر از لیلی

منم ، که بی تو

بیهوده ام...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

باز هم صبح جمعه و دل قراری ندارد بی تو

 

بالینم بیا دستی کشم باغ انبوه گیسوی تو

 

 

دل را مرادی بخشای از شهد گهرگون لبت 

 

بی وفا وعده مان صبح جمعه بودونیستی تو

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

باز غروب جمعه

باز حال خرابم

دلتنگیم، عالمی ازغم،

اصلا غروب جمعه

یعنی خودتو.

همیشه میگویم

این جمعه شاید نباشم

وباز شروع بغضم

ویک جمعه ای دیگر...

 

            #اسفندیار

خوانش #پریسافکری

 

🌴🌴

 

جمعه

 

حضور توست

 

وقتی کم دارمت

 

شروع هفته ای دیگر را...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دائما در هوای منی

و بی خبرم از حالت

کجا سپردی دلت را

کجا بگردم

کجای قصه ی تنهایی منی

چطور سر کنم

روز را بی خورشید

شب را بی ماه

بی تو

چگونه بِشُمارم ستارها را...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

شاید ، شاید ، شاید باشد

دل هایی صاف ، ساده و بی ریا

شاید باشد، دل هایی آسمانی

باشد دست هایی که بوی محبت می دهند

قلب هایی که دنبال آرامشند

شاید ، شاید باشد دل تو ،

دل من ، تن دهد به اسیری

در دلی کوچک اما ، به وسعت آسمانی...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

...و عشق 

را بی قاعده میخواهم

بی ردیف بی وزن

تا بی نهایت محض

خدایم 

ردیف و قافیه اش را می سازد

اضافه های وزنش با من...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

آسمان ابری ، جاده در سکوت

چقدر خالی ست جایت اینجا

جشن گرفته ام دلتنگی ات را

نمی بارد باران ،

اشکم روان چون سیل

دلشوره دارم خاطره ات را...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

باز کن چشم هایت را

شبِ بی پایانی ست امشب

زمزمه کن غزلی از عشق

دل می سپارم

بر نوای خوش لبهایت

بخوان آرامِ آرام

شب من بی پایان است...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

در چشمانت

جویا شدم کمال عشق را ،

یافتم باور مطلق

گم گشتم

در پرتو شورانگیز رعد نگاهت

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

پیچیدن عطر نفس هایت

در هوس خوابی خوش

لبهای بسته ، فریادی ست

از صدای عاشقی خسته

ستاره که چیده شد از دامن شب

می شکند غرور ماه

آسمان ناظر است

بی مهری صیاد را...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

فواره ای از عشق

خوابیده در خواب چشمانت

بالا کنی مژگان ،

چه آتشی در من بر پا می کنی...!؟

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

خزانم 

غروب بهاری بود 

که غزل خداحافظی را

به بال پروانه ها سپردی ...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

اسفندیار

خوب است كه بر اين سيّاره

هميشه كسى هست

كه به كس ديگرى فكر مى كند.

شك نكنيد،

فكر بكنيد!

همين حسِ آرامِ خوشايند است

كه قدم هاى آدمى را

در امتدادِ صبح

استوار مى كند.

 

#سيدعلى_صالحى

 

🌴🌴

 

باز کن چشم هایت را

شبِ بی پایانی ست امشب

زمزمه کن غزلی از عشق

دل می سپارم

بر نوای خوش لبهایت

بخوان آرامِ آرام

شب من بی پایان است...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

...و عشق 

را بی قاعده میخواهم

بی ردیف بی وزن

تا بی نهایت محض

خدایم 

ردیف و قافیه اش را می سازد

اضافه های وزنش با من...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

شهر من چون شهریار و شهر یاران است هنوز

 

شهرتش در نفت و گاز و مهر ایران است هنوز

 

 

گر چه بوده بسترش جولانگه بیگانگان

 

نام آن مسجد سلیمان، شیر غرّان است هنوز

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

با دوری تو در ستیزم

از عشق چشمانت

راه گریزی نیست مرا

نه شراب بنوشم ، نه بخوابم

بنشینم و چشم به انتظارت

روزها را بشمارم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

سیر کرده ای در آسمان

نگیر چشمان عاشقت را

از نگاه خسته ام

شاعرانه بخند

خنده ات واژه ی شعرم

بگذار دست در دستم 

دستانت احساس می دهد ،

نوشته هایم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

می پیچم در خود

در این شب های پر وحشت

در این لحظه های بی تو بودن

لحظاتم بسان سال میگذرد

در تلاطمم با کابوس خیالت

در نبودنت سیر میکنم

تا لحظه ای یابم بودنت را

نه.....

هستی اما

بودنت

سرابی بیش نیست

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

زیبایی ات در برف زمستان

جلوه ای داده روز سردم را

درخشنده تر از خورشید ،

بیا و

گرما بخش

دستان سردم باش...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

آهویی بودم مست و تیز پا

سرکش و بی قید زمانه

با نگاهی رام تو گشتم

ربودی دل و دینم

داده تسکینم ،

نوازش دست هایت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

حضورت در وجودم

خودنمایی می کند

پیچانده در پیله ی خود

بغض و تنهایی ام را

برایم ساخته ای سرابی بی پایان

من ابتدا و خود ناکجای آنی...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

هرگز در تنهایی ام

از پنجره ی خانه ات

غفلت نخواهم کرد...

یادگاری ست از مجنون شدنم ،

لیلایی ات را...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

شبِ تیره و دود سیگارم

جامی خالی مانده

آغشته به لبهایت ،

گل قرمزی روی موهایت

خانه گرفته رنگ و بوی تو

می درخشد چشمان مهتابت

شعرهای دفترم نخوانده

در انتظار دیدارت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

گم کرده ام تو را

میان سیاهی شب

نشسته ام خیره بر آسمان

میان ماه و ستارگان

آغوش تو

نوازش موهایت

بوسیدن گونه هایت

آخر تو

شبیه کدام ستاره ای

یا خود ماهی و من بی خبر...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

مانند سپیدار بلند گوشه ی باغ

نقش بسته ای در صفحه ی ذهنم

سایه ات گسترده

بر یاس های پاک این احساس

بوی گل

طراوت باغ

بی تو معنا ندارد.

هراسناک ترین تصور این خیال

خشکیدن ریشه های عشق توست...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

خلاصم کن ای عشق

غرق احساسم،

شوریده ام، این من وحال مستت امشب

 

نفست عرش خدا

همه حال دلم مست وغزلخوان.

بکش مرا میان بازوانت 

صدایت آرام

حجم نفسهایت درگوشم.

مدهوشم

باز

همان مستم...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

مانند سپیدار بلند گوشه ی باغ

نقش بسته ای در صفحه ی ذهنم

سایه ات گسترده

بر یاس های پاک این احساس

بوی گل

طراوت باغ

بی تو معنا ندارد.

هراسناک ترین تصور این خیال

خشکیدن ریشه های عشق توست...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

مرا بندی ست با تار گیسویت

رهایم نکن،

مسپار به دست نسیم.

بیدم همه لرزان

در اندیشه ام باور تو

سکوتم فریادی ست

خفته در آتش خاکستری،

می سوزم،

صدایی نیست

آرام می نویسم

تار گیسویت

ناجی عاشقانه هایم....

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

آمد بوی بهار و نارنج

با صفایی خفته در سینه

آمد از دور صدای نازک بلبل

تا بخواند سرود لاله و گل

بویش عطر سیب است

شکفته چون غنچه

نگاهش تجلی عشق 

به لبخندی می کند ،‌ منِ عاشق آواره

آغوشش مقدس

قبله ی عبادت است

محتاجم ،

لحظه ای به نوازش دستانش...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

ای زده طوفان به آغوش تنهایی من

 

ویران کن و بزن چوب رسوایی من

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

تمام شعرهایم برای تو

بوی گلهای بهار برای تو

 

سوسن و یاس و ارغوان

ناهید و مه به فدای تو

 

قرمزی رخسارم برق چشمانم

جان خسته هم در پای تو

 

رود روانی بلندی کوهساری

کارون من و زردکوهم سرای تو

 

همچو بلبلی در مرغزار آشنایی

چغاخور و چهارمحالم سزای تو

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

چشم هایت رنگ عشق است

رنگ محبت رنگ آفرینش

زندگی از برق چشمان تو

جاری ست

روان ساده پاک

نه مثل کارون که رو به خشکی ست

مثل تو مثل صدایت در گوش من

مثل نفس هایت

مثل نم نم باران

آهسته و پیوسته...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

بی قرار و بی طاقت

چشم انتظار وعده ی دیدار

جان بر لب 

ساقی قدح بدست

تشنه نشسته کنج میخانه ام

نوش نمی کنم

باده نمی خورم

دیده به در نهاده ام

تنها تویی مراد دل...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

دل به دلت دادم

تکرار عشق کردم آغازت را

تاری از مویت دنیایی ست برایم

با تو دیوانگی می خواهم

خوب یا بد

بی ریا ، مثل رنگ چشمانت...

 

#اسفندیار

 

🌴🌴

 

وقتی می گویم

هم جان و جانان منی

برتر از دین و ایمان منی

کس نمی داند

رخنه کرده ای در وجودم

تو ای تار و پودم

بتاب چون خورشید

بر گل امیدی که کاشته ای

در قلبم...

 

#اسفندیار

 

🌴

 

جمعه آمد و باز نیامدی

وعده دادی عصر جمعه را

پایان انتظار است

مانده ام

در سکوتی پر از هیاهو

چشم براه آمدنت...

 

#اسفندیار

 

 

🌴🌴

اسفندیار

باز است پنجره هرروز

روبه کوچه ی دلتنگی ام.

باهرنگاه

می گذرد هزاران انتظار

برای دیدنت

ای عشق

بگذراز کوچه ی احوالم

احساس این شعر

صدای قدم هایت را میخواهد...

 

          #اسفندیار