حمید_بیرانوند
دفترم از غم دوری تو تب می گیرد
من و دل،دفتر و اشعار و قلم می میریم
رفتنت فاجعه ی قرن لقب می گیرد
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
یک جرعه شعر حال مرا خوب می کند
#حمید_بیرانوند🍃
یک صبح پراز عشق پرازخاطرهء خوب
شهری به خمِ زلف تو در معرضِ آشوب
خشخاش لب وطعمِ گسِ موی شرابی
من آمده ام تا بِچِشم مزه ی سنکوب
#حمید_بیرانوند
سلام صبحتون بخیر🌺🍃
من عاشقت شدم ،به گمانم روانی ام
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور فاتحِ جنگِ جهانی ام
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
تیغ ها در پَسِ چشمان توپنهان شده است
چشم و گیسوی زلیخایی تو دام من است
یوسف ازمکر زنان راهیِ زندان شده است
من فقط موی تو را با نَفَسم شانه زدم
همگی شایعه کردند که طوفان شده است
زلفِ پرپیچ وخَمت منظره ی زیبایی است
گردنت گردنه ی محشرِ حیران شده است
تنِ من با نفَست سخت به هم می ریزد
مثل شهری که پس از زلزله ویران شده است
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
تیغ ها در پَسِ چشمان توپنهان شده است
چشم و گیسوی زلیخایی تو دام من است
یوسف ازمکر زنان راهیِ زندان شده است
من فقط موی تو را با نَفَسم شانه زدم
همگی شایعه کردند که طوفان شده است
زلفِ پرپیچ وخَمت منظره ی زیبایی است
گردنت گردنه ی محشرِ حیران شده است
تنِ من با نفَست سخت به هم می ریزد
مثل شهری که پس از زلزله ویران شده است
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
لب و دندان تو شد سوژه ی هر عکّاسی
توهمان میوهءخوش طعم،که من میخواهم
مزه ات را بِچِشم ، حیف که حقّ النّاسی
#حمید_بیرانوند
#حق_الناسی😢
حمید_بیرانوند
همین که فصل بهاری رسید می خوانم
تو قلب هر غزلی و تو نبض شعر منی
غزل اگر نشود من سپید می خوانم
تمام شعر من از لحظه ی نبودن توست
از آن شبی که شدی ناپدید می خوانم
قسم به سوره ی قرآن به نون والقلمش
قلم شکسته شداز بس شدید می خوانم
به این بهانه که من را فقط صدا بزنی
برای اینکه بگویی "حمید" می خوانم
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
می خورد بر تنِ بی جان خیابانی که
هر نفس زیر قدم های تو آهنگین است
خش خشِ برگِ درختان پریشانی که
محو یک منظره ی ناب،عجب می رقصند
چتر و باران و زن و مرد غزلخوانی که
عصر یک روز پراز خاطره ی پاییزی
یاد آن چای و نباتِ لب ایوانی که
می نشستیم وغزل پشت غزل دم می شد
حال من مانده ام و فصل زمستانی که
تو نباشی چه کنم؟حضرت بانوی غزل
شعرها بعد تو رسوا شده، می خوانی که؟
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
بی امان بر سر من ترکش غم می ریزد
حال من حال مریضیست پریشان که طبیب
جای دارو به لبم قطره ی سم می ریزد
#حمید_بیرانوند
گفتم تو بگو شعر برایت چه بخوانم؟
گفتے غزل تلخ خداحافظے ات را...
#حمید_بیرانوند
شهر سر مست شداز عطر غزل های دلم
دل دیوانه ی من مست تو شد وای دلم
#حمید_بیرانوند
غیراز این بود مگر،دل به تو دادم ای یار؟
من چه کردم که چنین مستحقِ هجرانم؟
#حمید_بیرانوند
شعرهایم ...
وزن ...
قافیه ...
ردیف ندارند
اما...
هرچقدر بخواهی
دوستت دارند...
#حمید_بیرانوند
شبی به گریه نشستم غمم دو چندان شد
شبی که خانه برایم شبیه زندان شد
دلم بهانه ی یوسف گرفته بود امّا
شبیه قصر زلیخا خراب و ویران شد
#حمید_بیرانوند
من "دوستت دارم"و این گفتار یعنی عشق
هر شب به یادت تا سحر بیدار یعنی عشق
نام ِ تو شد ورد ِ زبانِ دفتر و خودکار
مشق شبم را می کنم تکرار یعنی عشق
سر را به روی شانه هایت میگذارم من
وقتی کسی زد تکیه بر دیوار یعنی عشق
از تو،نمی خواهم،نمی خواهم،نمی خواهم
از من تمنّا ،خواهش و اصرار یعنی عشق
از ناززز کردن های شیرینِ تو فهمیدم
جان خودت دست ازسرم بردار یعنی عشق
هر بار گفتم دوستت دارم تو خندیدی
امّا به جان مادرم این بار یعنی عشق
#حمید_بیرانوند
بی تو مظلوم ترین عاشق شهرم اینجا
بی تو یک. پیکر آلوده به زهرم اینجا
بی تو با عقربه ها ، آینه ها ، پنجره ها
با خودم ، با نفسم ، با همه قهرم اینجا
#حمید_بیرانوند
چه اتّفاق قشنگی ،چه صبح زیبایست
حضور حضرت دلبر چقدر رویایست
تو از سُلاله ی"تیری" شبیه خورشیدی
طلوع چشم تو از آسمان تماشایست
#حمید_بیرانوند
❤️خاص❤️
تولد تیر ماهی های عزیز مبارک🌹
.
اول #صبح غزل روی لبم گل کرده
بوسه ای از لب تو پای مرا شُل کرده
باز کن پنجره و شعر مرا زمزمه کن
کوچه باغم هوس نغمه ی بلبل کرده
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_قشنگ🌺🍃
غروب جمعهء غمگین هوای سردی بود
کنار ساحل دریا نشسته مردی بود
نگاه تلخ و غم انگیز و اشک هایی داغ
جدال آدم و دریا عجب نبردی بود
#حمید_بیرانوند
پَریشو خاطِر و بیمارِم امشو
خَوَر ناری،شیوِسهَ شارِم امشو
خِیالِ چَشِ مَسِت بُردَ هوشم
خدا دونه مهِ لیوه تارِم امشو
#حمید_بیرانوند
#لری
شبیه سنگ مزاری سیاه و دلگیرم
بیاد بغض گلو گیر مادری پیرم
ببین اگر چه دوپایم شکسته شدامّا
هنوز کوه غرورم نشسته می میرم
#حمید_بیرانوند
لَشِم سَرد و دِلم سرباره اِمشو
مه باری غَم و گُرده لُرسونم
🍁
بیا اِمشو تو بو مهِمونه اِ دل
میا بیتا قِشنگی سیت بُوهونم
#حمید_بیرانوند
چه بگویم که تو خود شعر پر از احساسی
لب و دندان تو شد سوژه ی هر عکّاسی
توهمان میوهءخوش طعم،که من میخواهم
مزه ات را بِچِشم ، حیف که حقّ النّاسی
#حمید_بیرانوند
#حق_الناسی😢
چه اتّفاق قشنگی ،چه صبح زیبایست
طلوع چشم تو از آسمان تماشایست
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_زیبا🌹🍃
حمید_بیرانوند
بیزارم ازاین شهر که مهتاب ندارد
رفتی و فقط خاطره من شده از تو
عکسی که مچاله شده و قاب ندارد
سرتاسراین دشت پراز وهم وسراب است
این عشق کویر است و نَمی آب ندارد
انگار در این شهر کسی نیست بپرسد
این شاعر دل خسته چرا خواب ندارد
زیبایی عشق است که با درد بسازی
نیلوفر آبی غم مرداب ندارد
#حمید_بیرانوند
#دکلمه_پریا
بی حوصله ام،در به درم،حال خراب است
بیهوده نرو آخر این عشق سراب است
در اوجم و هر لحظه پر از وحشت مرگم
مانند شکاری که به چنگال عقاب است
#حمید_بیرانوند
شبی به گریه نشستم غمم دو چندان شد
شبی که خانه برایم شبیه زندان شد
سکوت مبهم و سردی به خانه حاکم بود
برای حال خرابم خدا پریشان شد
تمام ساعت شب دست مرگ دل دل کرد
برای کشتنم امّا خودش پشیمان شد
دلم بهانه ی یوسف گرفته بود امّا
شبیه قصر زلیخا خراب و ویران شد
چگونه زنده بمانم میان این همه غم
منی که ماه شبم پشت ابر پنهان شد
#حمید_بیرانوند
بهترینی ، محشری ، زیبا ترین
دلربایی ،، دلبری ،، ای نازنین
هرکسی چشمش به تو افتاد گفت
مرحبا ، احسنت ، ایول ، آفرین...
#حمید_بیرانوند
به روی سفره ها دیگر گل وماهی نداریم
خدایا در بساطِ مان دگر آهی نداریم
در این ایّام پایانی نحس و شوم امسال
چه دلتنگم که #افشین_یداللهی نداریم
#حمید_بیرانوند
#تسلیت⚫️
#چای و عصرانه و قلیان همه آماده فقط
تو بگو «سیب» که #لبقند تو را کم دارم...
#حمید_بیرانوند
🌺🍃
دعای خیر تو #مادر همیشه یار من است
فدای موی سپیدت که سایه سار من است
همین که پیش منی تو همین که میخندی
همیشه عیدمن است وهمین بهارمن است
#حمید_بیرانوند
#مادر_جان_روزت_مبارک🍃🌺🍃
سر قرار
راس ساعت همیشگی
من
باران
و چتر
همه آمده ایم
الا #تو
#حمید_بیرانوند
.
اول #صبح غزل روی لبم گل کرده
بوسه ای از لب تو پای مرا شُل کرده
باز کن پنجره و شعر مرا زمزمه کن
کوچه باغم هوس نغمه ی بلبل کرده
#حمید_بیرانوند
خسته ام مانند آن #دخترک_با_کره_ای
که به صدها آرزو برسبزه می زد گره ای
#حمید_بیرانوند
هفت سین را که برداشتند
تنها شدم
میان حوضی کوچک
فقط به جرم
زنده ماندن...
#حمید_بیرانوند
معشوقه ی دیوانه ی من دوش بفرمود😁
در وصف رُخم دلبر من شعر بخوان زود😍
جانم به لب آمد دو سه خط شعر نوشتم😩
با عشوه به من گفت«حمیید»شعرخودت بود😭
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
❤️
من عاشقت شدم ،به گمانم روانی ام
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور فاتحِ جنگِ جهانی ام
#حمید_بیرانوند
یک صبح پراز عشق پرازخاطرهء خوب
شهری به خمِ زلف تو در معرضِ آشوب
خشخاش لب وطعمِ گسِ موی شرابی
من آمده ام تا بِچِشم مزه ی سنکوب
#حمید_بیرانوند
مسیر عشق خطرداشت،من نفهمیدم
منی که ازنفس افتادم و به شب خوردم
ازآن غریبهء مِصری که انتظاری نیست
من از برادر خونیِ خود رکب خوردم
#حمید_بیرانوند
به آرزو!! نرسیدن، عذاب هم دارد
سفر به قصد بیابان سراب هم دارد
من از نگاه پراز اخم تو نمی رنجم
خدای مهر و محبت،عذاب هم دارد
توآن بهشت خدایی که وعده اش را داد
عسلکم است،دوچشمت شراب هم دارد
هدف گرفتم و مانندِ بید میلرزم
شکار کردنِ شیر اضطراب هم دارد
بگو اگرچه به اکراه؛"دوستم داری"
دروغِ مصلحتی که ثواب هم دارد
به شعر چشم تو ایمان میاورم آخر
بهانه بهتر از اینکه، کتاب هم دارد
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
دفترم از غم دوری تو تب می گیرد
من و دل،دفتر و اشعار و قلم می میریم
رفتنت فاجعه ی قرن لقب می گیرد
#حمید_بیرانوند
❤️❤️:❤️❤️
عشق من ساعت #صفر_عاشقی یادم کن
هی بگو عاشقتم ، عاشقتم شادم کن
تو زلیخایی و من یوسف در بند توام
غل و زنجیر مرا بشکن و آزادم کن
#حمید_بیرانوند
بر در قلبم نوشتم دلبری ممنوع است
رفت وآمدکردن حور وپری ممنوع است
خواهرم لطفا حجابت را رعایت کن عزیز
دلبری بی چادر و بی روسری ممنوع است
#حمید_بیرانوند
😍
خالق لبخند های ناب ایرانی سلام
ای لبانت سرخ تر ازسیب لبنانی سلام
ماه پنهانی من در ابرهای آسمان
همدم شب های دلگیرو پریشانی سلام
#حمید_بیرانوند
لَشِم سَرد و دِلم سرباره اِمشو
مه باری غَم و گُرده لُرسونم
🍁
بیا اِمشو تو بو مهِمونه اِ دل
میا بیتا قِشنگی سیت بُوهونم
#حمید_بیرانوند
شبیه سنگ مزاری سیاه و دلگیرم
بیاد بغض گلو گیر مادری پیرم
ببین اگر چه دوپایم شکسته شدامّا
هنوز کوه غرورم نشسته می میرم
#حمید_بیرانوند
شبیه سنگ مزاری سیاه و دلگیرم
بیاد بغض گلو گیر مادری پیرم
ببین اگر چه دوپایم شکسته شدامّا
هنوز کوه غرورم نشسته می میرم
#حمید_بیرانوند
#طرح_سارا_آرامش_دریا
گهگداری چشم من از تو چه پنهان نازنین
سوی چشمان سیاهت چشم چرانی می کند
دلبری ها می کند این دلبر ما عاقبت
عاشقان را وارد جنگی جهانی می کند
#حمید_بیرانوند
بی تو مظلوم ترین عاشق شهرم اینجا
بی تو یک. پیکر آلوده به زهرم اینجا
بی تو با عقربه ها ، آینه ها ، پنجره ها
با خودم ، با نفسم ، با همه قهرم اینجا
#حمید_بیرانوند
#صبح یعنی #غزلم چشم خودت باز کنی
در بغل عشوه کنی #قافیه را ناز کنی
لب به لب های تو آغشته و سرمست تنت
حضرت #شعر شوی دَعویٖ اعجاز کنی
#حمید_بیرانوند
.
نیمه شب باشد و بارانی که "نم" نم بزند
چشمه ی چشم ترم طعنه به "زم" زم بزند
من و دلتنگی و شب های غم انگیز سکوت
لبم از نام تو هر چند ق"دم" دم بزند
کاسه ای از چه کنم من، چه کنم در دستم
شانه ی غم. که به دیوار د"لم" لم بزند
مثل انبار غم است این دل من جا دارد
تا خود سقف، اگر بر سر "غم" ،غم بزند
باز هم دفتر مشقم همه اش نام تو شد
کاش امروز معلّم کُت"کم" کم بزند
#حمید_بیرانوند
#سانیا_انوش
✨✨ دڪلمہ های سانیا ✨✨
🎼 #صدای_عشق 🎤
سراغ از من نمی گیری تو ای زیبا نگارم
زمستانی شود بی #تو هوای نو بهارم
به من گفتی از اینجا گم کنم گورخودم را
ببین حالا که مرگ من رسیده بی مزارم
#حمید_بیرانوند
وقتی تو نباشی دل من تاب ندارد
بیزارم ازاین شهر که مهتاب ندارد
رفتی و فقط خاطره من شده از تو
عکسی که مچاله شده و قاب ندارد
سرتاسراین دشت پراز وهم وسراب است
این عشق کویر است و نَمی آب ندارد
انگار در این شهر کسی نیست بپرسد
این شاعر دل خسته چرا خواب ندارد
زیبایی عشق است که با درد بسازی
نیلوفر آبی غم مرداب ندارد
#حمید_بیرانوند
ای دلبر دیوانه ی من دل مَشِکن
دیوانه ی خو کرده به تو این دل من
من دل به تو این جا ندهم باردگر
مشکن دل من بار دگر حرف نزن
#حمید_بیرانوند
جمعه ها دفتر شعر و قلم و تنهایی
غرق رویای توام ٬وه!!! چِقَدَر زیبایی
مانده ام تا چه کنم،رحم کنی بر دل من
بعداز این شعراگر گریه کنم،می آیی؟!!
#حمید_بیرانوند
لذتی بهتر از این نیست که من بین شما
ته تغاری خدا هستم و #اسفندی_ام
#حمید_بیرانوند
زیبایی عشق است که با درد بسازیم
نیلوفر آبی
غمِ مرداب
ندارد...
#حمید_بیرانوند
شعری که باچشمان گریان می نویسم
با حالتی سخت و پریشان می نویسم
من شعرهایم را برایت عاشقانه
از بام افلاک لرستان می نویسم
#حمید_بیرانوند
هرچه زخمم می زنی من دوستت دارم هنوز
مثل طفلی که کتک خورده به دست مادرش
#حمید_بیرانوند
امشب دلم بدجور دارد می زند شور😢
ای کاش می دیدم تو را یک لحظه از دور😔
یا اینکه من هم می شدم رئیس جمهور😍
شاید که می دیدم تورا چون هاله ای نور😄
#حمید_بیرانوند
شبی به گریه نشستم غمم دو چندان شد
شبی که خانه برایم شبیه زندان شد
سکوت مبهم و سردی به خانه حاکم بود
برای حال خرابم خدا پریشان شد
تمام ساعت شب دست مرگ دل دل کرد
برای کشتنم امّا خودش پشیمان شد
دلم بهانه ی یوسف گرفته بود امّا
شبیه قصر زلیخا خراب و ویران شد
چگونه زنده بمانم میان این همه غم
منی که ماه شبم پشت ابر پنهان شد
#حمید_بیرانوند
شبی به گریه نشستم غمم دو چندان شد
شبی که خانه برایم شبیه زندان شد
دلم بهانه ی یوسف گرفته بود امّا
شبیه قصر زلیخا خراب و ویران شد
#حمید_بیرانوند
باید برای بی کسی ها چاره ای باشد
اصلا نباید در زمین آواره ای باشد
اینجابرای عاشقان خسته دل جانیست
باید خدا در فکر یک سیاره ای باشد
#حمید_بیرانوند
یک نفر می آید...
چشم دنیا خیره
وجهانی بی تاب
آسمان دلتنگ است
و زمین چشم به راه
یک نفر می آید...
در زمستانی سرد
در حوالی بهار
بیستم اسفند ماه
یک نفر می آید...
من شنیدم خورشید
زیر لب میگوید
چه طلوعی به به
و بهار نزدیک است
تک گلی میرقصد
بلبلی میخواند
چه صدایی چه چه
یک نفر می آید...
به همین زیبایی
در شبی رویایی
به امید فردا
اتّفاقی افتاد
مهربان مادر من
بر سر اهل زمین
منّتی بگذاشت و
قدمی رنجه نمود
وزمین با قدمش
به خودش می بالد
#حمید_بیرانوند
تقدیم به مادر عزیزم😍❤️🌺
تولدت مباررررک مادر جان🌹
وقتی تو نباشی دل من تاب ندارد
بیزارم ازاین شهر که مهتاب ندارد
رفتی و فقط خاطره من شده از تو
عکسی که مچاله شده و قاب ندارد
سرتاسراین دشت پراز وهم وسراب است
این عشق کویر است و نَمی آب ندارد
انگار در این شهر کسی نیست بپرسد
این شاعر دل خسته چرا خواب ندارد
زیبایی عشق است که با درد بسازی
نیلوفر آبی غم مرداب ندارد
#حمید_بیرانوند
#دکلمه_پریا
بی حوصله ام،در به درم،حال خراب است
بیهوده نرو آخر این عشق سراب است
در اوجم و هر لحظه پر از وحشت مرگم
مانند شکاری که به چنگال عقاب است
#حمید_بیرانوند
شبی به گریه نشستم غمم دو چندان شد
شبی که خانه برایم شبیه زندان شد
سکوت مبهم و سردی به خانه حاکم بود
برای حال خرابم خدا پریشان شد
تمام ساعت شب دست مرگ دل دل کرد
برای کشتنم امّا خودش پشیمان شد
دلم بهانه ی یوسف گرفته بود امّا
شبیه قصر زلیخا خراب و ویران شد
چگونه زنده بمانم میان این همه غم
منی که ماه شبم پشت ابر پنهان شد
#حمید_بیرانوند
به روی سفره ها دیگر گل وماهی نداریم
خدایا در بساطِ مان دگر آهی نداریم
در این ایّام پایانی نحس و شوم امسال
چه دلتنگم که #افشین_یداللهی نداریم
#حمید_بیرانوند
#تسلیت⚫️
حمید_بیرانوند
خدایا در بساطِ مان دگر آهی نداریم
در این ایّام پایانی نحس و شوم امسال
چه دلتنگم که #افشین_یداللهی نداریم
#حمید_بیرانوند
#تسلیت⚫️
دعای خیر تو #مادر همیشه یار من است
فدای موی سپیدت که سایه سار من است
همین که پیش منی تو همین که میخندی
همیشه عیدمن است وهمین بهارمن است
#حمید_بیرانوند
#مادر_جان_روزت_مبارک🍃🌺🍃
روزوشب باگریه طی می شود این عمر دراز
چه کنم دلبر من سنگ دل و بد قِلِق است
#حمید_بیرانوند
.
اول #صبح غزل روی لبم گل کرده
بوسه ای از لب تو پای مرا شُل کرده
باز کن پنجره و شعر مرا زمزمه کن
کوچه باغم هوس نغمه ی بلبل کرده
#حمید_بیرانوند
زیبا و زبان چرب و زنی زبر و زرنگی
مضمون غزل های قشنگ و دلِ تنگی
من نام #تو را روی لبم زمزمه کردم
دیدم همه گفتند عجب شعر قشنگی
#حمید_بیرانوند
شبیه ابر بهاری در آسمان بودم
دلم گرفت
و شکستم
به گریه ام خندید
#حمید_بیرانوند
صبحانه برایم تو بچینی بغلت را
لب های مربا و دو چشم عسلت را
زیباتراز این صحنه مگرهست به دنیا
او چای بریزد تو بخوانی غزلت را
#حمید_بیرانوند
🌺🍃
نیمه شب باشد و بارانی که نم نم بزند
چشمه ی چشم ترم طعنه به زمزم بزند
من ودلتنگی و شب های غم انگیز سکوت
لبم از نام تو هر چند قدم دم بزند
کاسه ای از چه کنم من، چه کنم در دستم
شانه ی غم که به دیوار دلم لم بزند
مثل انبار غم است این دل من جا دارد
تا خود سقف، اگر بر سر غم ، غم بزند
باز هم دفتر مشقم همه اش نام تو شد
کااااش امروز معلّم کُتکم کم بزند
#حمید_بیرانوند
در بیابان خیالت خسته شد پای دلم
شهرسرمست شداز عطرغزل های دلم
آسمان یاد تو را بر دل من می بارد
دل دیوانه من مست تو شد وای دلم
#حمید_بیرانوند
من از عشق تو سر مستم،تو از احساس لبریزی
فدای قند لب هایت ، برایم چای می ریزی؟؟
#حمید_بیرانوند 🌺🍃
از نفس های هَوسناک تو من فهمیدم
لب تو لایق بوسیدن لب هایم نیست
#حمید_بیرانوند
من همانم که تو راعاشق نوشت
روی دیوار بلند سر نوشت
آمدی تا که جهان غنچه دهد
دخترِ با نمکِ #اردی_بهشت
#حمید_بیرانوند
مغرورم و کم حوصله ام پر هیجانم
تصمیم گرفتم که ببندم چمدانم
من قصدسفر کردم از این خانه ولیکن
ای کااااش تو اصرار کنی تا که بمانم
#حمید_بیرانوند
عشق یعنی که مربّا وعسل، قند فراوان امّا
صبح من با #لب_خندان_تو شیرین بشود
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_زیبا🌺🍃
نیمه شب که میشود
خواب چمدانش را می بندد
و میرود...
تک و تنها
درخیابان خیال قدم می زند
و من تا صبح نگران
پلک بر هم نمیزنم
شاید برگردد...
#حمید_بیرانوند
باز جمعه باز صبح انتظار
حسرتی در امتداد روزگار
ابر دلتنگ ای قرار آسمان
بر کویر قلب بی جانم ببار
#حمید_بیرانوند
اللهم عجل لولیک الفرج(عج)🌺🍃
میروی قلب قلم در دل شب می گیرد
دفترم از غم دوری تو تب می گیرد
من و دل،دفتر و اشعار و قلم می میریم
رفتنت فاجعه ی قرن لقب می گیرد
#حمید_بیرانوند
یک روز نفس گیر در آوار گرفتار
یک بغض گِلوگیر و #گلستان_عزادار
در عمق زمین #کارگر_ساده_ی_معدن
از زندگی اش سیر شدوخسته شداز کار
#حمید_بیرانوند
#تسلیت
پُراز دردم پُراز مضمون تکراری و غمگین
نشسته درگلویم بُغض وهِق هِق های سنگین
کسی قابل نمی داند مرا در کشورِ عشق
#شبیه_ترکمان_چایم_شبیه_عهد_ننگین
#حمید_بیرانوند
دوباره انقلاب کن ، دوباره انقلاب کن
برای سرنوشت خود،بیا تو انتصاب کن
بیا به عشق #رهبرت،بیا به عشق #کشورت
تو بهترین گزینه را، ببین و انتخاب کن
#حمید_بیرانوند
#همه_رای_میدهیم
#به_امید_انتخابی_اصلح
❤️❤️:❤️❤️
عشق من ساعت #صفر_عاشقی یادم کن
هی بگو عاشقتم ، عاشقتم شادم کن
تو زلیخایی و من یوسف در بند توام
غل و زنجیر مرا بشکن و آزادم کن
#حمید_بیرانوند
دلم را ربوده اند
آن چشمان وحشی ات...
وااای به حالشان
اگر دستم به چشمانت برسد
با بوسه کبودشان خواهم کرد...
#حمید_بیرانوند
کمان ابروی عاشق کش،دوچشمت مست وغارتگر
تو اقیانوس طوفانی ، من آن کشتی بی لنگر
منم فرمانده ای زخمی ، میان لشگری انبوه
تو با گردانی از موی پریشان و سیه لشگر
#حمید_بیرانوند
من ازاین شهر ازاین فاصله ها دلگیرم
گفته بودم! که نباشی بخدا می میرم
آنقدردر دل شب بی کِس وتنها شده ام
#می_روم_آینه_را_در_بغلم_می_گیرم
#حمید_بیرانوند
.
می روی ماه به خورشید بگو برگردد
خوابم انگار که مهمان عزیزی دارد
#حمید_بیرانوند
#شبتون_خوش🌺🍃
هر که آمد لگدی بر دل بیچاره ی ما زد
مثل
یک
قوطی
بی مصرف
درکنج
خیابان!!
😔😔
#حمید_بیرانوند
هنگام سحرتا خودشب فکرمن این است
#افطار_شبم_از_رطب_نخل_لب_توست
#حمید_بیرانو
کمان ابروی عاشق کش،دوچشمت مست وغارتگر
تو اقیانوس طوفانی ، من آن کشتی بی لنگر
منم فرمانده ای زخمی ، میان لشگری انبوه
تو با گردانی از موی پریشان و سیه لشگر
#حمید_بیرانوند
من مرگ را با چشم خود دیدم زمانی که
چشمم به چشمان شگفت انگیز تو افتاد
#حمید_بیرانوند
ای کاش روزی مثل من صاحب عزا باشی
در جمع،، امّا ساکت و سرد و جدا باشی
نفرین من در حقّ تو تنها همین باشد
تنهاتر از تنهاترین خلق خدا باشی
یک شب میان کوچه هاوقتی که تنهایی
دستان سردت یخ کند محتاجِ هاا باشی
دریای طوفانی و امواجی پر از کینه
در قایقی در گِل نشسته ناخدا باشی
هرگز نفهمیدی چه دردی دارد این قصّه
وقتی برای دلبرت #تو نه، #شما باشی
#حمید_بیرانوند
از آن زمان که تو رفتی غریب و دربه درم
میان جنگل دنیا درخت بی ثمرم
من از قبیله ی دردم ، من از تبار غمم
منی که سایه ی مرگم نشسته پشت سرم
#حمید_بیرانوند
مهدیا فعلا نیا اینجا کسی بیکار نیست
شهردرخوابی عمیق ومردمش بیدار نیست
سالها روزه گرفتم ، روزه ی دیدار تو
لطف کن صبری نما چون وعده افطار نیست
آن که هر شب ناله میزد درد من را کن دوا
مست و لایعقل به خلوت مانده و هوشیار نیست
عشق چون بازیچه شد در دست این نامردمان
عاشقان دلال عشق اند و کسی دلدار نیست
نازنینا رو بساطت جای دیگر پهن کن
یوسُفی! امّا خریداری در این بازار نیست
#حمید_بیرانوند
می روی پشت سرت شهربه هم می ریزد
بی امان بر سر من ترکش غم می ریزد
حال من حال مریضیست پریشان که طبیب
جای دارو به لبم قطره ی سم می ریزد
#حمید_بیرانوند
شهر سر مست شداز عطر غزل های دلم
دل دیوانه ی من مست تو شد وای دلم
#حمید_بیرانوند
غیراز این بود مگر،دل به تو دادم ای یار؟
من چه کردم که چنین مستحقِ هجرانم؟
#حمید_بیرانوند
من "دوستت دارم"و این گفتار یعنی عشق
هر شب به یادت تا سحر بیدار یعنی عشق
نام ِ تو شد ورد ِ زبانِ دفتر و خودکار
مشق شبم را می کنم تکرار یعنی عشق
سر را به روی شانه هایت میگذارم من
وقتی کسی زد تکیه بر دیوار یعنی عشق
از تو،نمی خواهم،نمی خواهم،نمی خواهم
از من تمنّا ،خواهش و اصرار یعنی عشق
از ناززز کردن های شیرینِ تو فهمیدم
جان خودت دست ازسرم بردار یعنی عشق
هر بار گفتم دوستت دارم تو خندیدی
امّا به جان مادرم این بار یعنی عشق
#حمید_بیرانوند
حس خوب زندگی یعنی تو باشی پیش من
چادر مشکی
خودرا
"سِت"
کنی با ریش من!!
#حمید_بیرانوند
به روی پنجره،،هااا کن برای من بنویس
به یادقلب شکسته،به یادچشمی خیس
🍂
صدای شُر شر باران کلافه ام کرده
تو را به جان عزیزت نبار باران هیس!!!
#حمید_بیرانوند
#پنجمین_مسابقه_ادبی_گیوا
#شعر_کلاسیک_پاییز
#شعر_شماره_94(غزل)
چه دل انگیز شده نم نمِ بارانی که
می خورد بر تنِ بی جان خیابانی که
هر نفس زیر قدم های تو آهنگین است
خش خشِ برگِ درختان پریشانی که
محو یک منظره ی ناب،عجب می رقصند
چتر و باران و زن و مرد غزلخوانی که
عصر یک روز پراز خاطره ی پاییزی
یاد آن چای و نباتِ لب ایوانی که
می نشستیم وغزل پشت غزل دم می شد
حال من مانده ام و فصل زمستانی که
تو نباشی چه کنم؟حضرت بانوی غزل
شعرها بعد تو رسوا شده، می خوانی که؟
#حمید_بیرانوند
👈 اهدای تندیس #جایزه_ادبی_گیوا
گیسوی سیاهت که بلندست وپریشان
سرخی انار لب تو گشته دو چندان
🍁
چشمان تو دیوان غزل واره ی حافظ
اصلا شب #یلدای منی از توچه پنهان
#حمید_بیرانوند
هرشب حوالیِ دل من پرسه می زنی
گاهی چقدر فاصله کوتاه می شود
🍁
این رسم عاشقیست که یکباره می رود
وقتی که از علاقه ات آگاه می شود
#حمید_بیرانوند
ببین که شیشهء عمرم ،تنش ترک دارد
عروس حجلهء بختم، فقط بَزک دارد
هزار راز نهفته میان چشمش هست
شبیه شعبده بازی که صد کلک دارد
فقط نه اینکه منم بنده ی دو اَبرویش
که شیخ مسجد ما هم، به قبله شک دارد
چه گریهها که نکردم به طعنه میخندید
میان نیشِکَرش معدنِ نمک دارد
اگر چه دلخورم از او،ولی خیالی نیست
که عشق بازیِ ما سر شِکستَنک دارد
#حمید_بیرانوند
پلک بر هم زدی و شهر پریشان شده است
تیغ ها در پَسِ چشمان توپنهان شده است
چشم و گیسوی زلیخایی تو دام من است
یوسف ازمکر زنان راهیِ زندان شده است
من فقط موی تو را با نَفَسم شانه زدم
همگی شایعه کردند که طوفان شده است
زلفِ پرپیچ وخَمت منظره ی زیبایی است
گردنت گردنه ی محشرِ حیران شده است
تنِ من با نفَست سخت به هم می ریزد
مثل شهری که پس از زلزله ویران شده است
#حمید_بیرانوند
گاهی من از گلو نفسی سرد می کِشم
بر بوم رنگِ زندگی ام درد می کشم
از دست این قبیله ی دل سنگ لعنتی
از دست یک ضعیفه ی نامرد می کشم
از چشم های هار و به زنجیر بسته ات
از آن سگان وحشی و ولگرد می کشم
من هرچه درد می کِشم ازدست واژه هاست
از این ردیفِ ساده ی برگرد می کشم
در لا به لای دفتر شعرم به یاد تو
پایین پای شعر گلی زرد می کشم
#حمید_بیرانوند
یادش بخیر فصل زمستان عاشقی
چای و نبات در لب ایوان عاشقی
گفتی بیا به قصد قرارِ همیشگی
رفتم به انتهای خیابان عاشقی
رفتم به یادِ خاطره های یواشکی
زیرِ درخت و بوسه ی پنهان عاشقی
تبعیدگاهِ من شده آغوش امن تو
افتاده ام به گوشهء زندان عاشقی
شاگرد تیزهوش الفبای عشق، تو
تحصیل کرده ای به دبستان عاشقی
عکّاسِ شهر وشاعر ونقّاش مست تو
یعنی که چشم تو هنرستان عاشقی
#حمید_بیرانوند
در کمینِ عشقِ یک آموزگار افتاده ام
دانش آموزی متینم، باوقار،افتاده ام
وصله ای ناجور رویِ جامهء عشقم،ببین
مثل یک سیبم که در پای چنار افتاده ام
منگلی بودم که ازاین زندگی خیری ندید
حیف از بختِ بدم دردست خار افتاده ام
من همان آیینهء پیرم که از دوریِ تو
زیر دست وپای یک کهنه غبار افتاده ام
رنگ و رویم را ببین،حال مرا دیگر مپرس
درد دارم، آه،،، از چشمِ نگار افتاده ام
#حمید_بیرانوند
#بداهه
دیشب غزلی معرکه و ناب سرودم
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
من عاشقت شدم ،به گمانم روانی ام
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور فاتحِ جنگِ جهانی ام
#حمید_بیرانوند
یک صبح پراز عشق پرازخاطرهء خوب
شهری به خمِ زلف تو در معرضِ آشوب
خشخاش لب وطعمِ گسِ موی شرابی
من آمده ام تا بِچِشم مزه ی سنکوب
#حمید_بیرانوند
سلام صبحتون بخیر🌺🍃
مسیر عشق خطرداشت ومن نفهمیدم
منی که ازنفس افتادم و به شب خوردم
ازآن غریبهء مِصری که انتظاری نیست
من از برادر خونیِ خود رکب خوردم
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
خدایا در بساطِ مان دگر آهی نداریم
در این ایّام پایانی نحس و شوم امسال
چه دلتنگم که #افشین_یداللهی نداریم
#حمید_بیرانوند
#تسلیت⚫️
دعای خیر تو #مادر همیشه یار من است
فدای موی سپیدت که سایه سار من است
همین که پیش منی تو همین که میخندی
همیشه عیدمن است وهمین بهارمن است
#حمید_بیرانوند
#مادر_جان_روزت_مبارک🍃🌺🍃
روزوشب باگریه طی می شود این عمر دراز
چه کنم دلبر من سنگ دل و بد قِلِق است
#حمید_بیرانوند
.
اول #صبح غزل روی لبم گل کرده
بوسه ای از لب تو پای مرا شُل کرده
باز کن پنجره و شعر مرا زمزمه کن
کوچه باغم هوس نغمه ی بلبل کرده
#حمید_بیرانوند
زیبا و زبان چرب و زنی زبر و زرنگی
مضمون غزل های قشنگ و دلِ تنگی
من نام #تو را روی لبم زمزمه کردم
دیدم همه گفتند عجب شعر قشنگی
#حمید_بیرانوند
شبیه ابر بهاری در آسمان بودم
دلم گرفت
و شکستم
به گریه ام خندید
#حمید_بیرانوند
صبحانه برایم تو بچینی بغلت را
لب های مربا و دو چشم عسلت را
زیباتراز این صحنه مگرهست به دنیا
او چای بریزد تو بخوانی غزلت را
#حمید_بیرانوند
🌺🍃
نیمه شب باشد و بارانی که نم نم بزند
چشمه ی چشم ترم طعنه به زمزم بزند
من ودلتنگی و شب های غم انگیز سکوت
لبم از نام تو هر چند قدم دم بزند
کاسه ای از چه کنم من، چه کنم در دستم
شانه ی غم که به دیوار دلم لم بزند
مثل انبار غم است این دل من جا دارد
تا خود سقف، اگر بر سر غم ، غم بزند
باز هم دفتر مشقم همه اش نام تو شد
کااااش امروز معلّم کُتکم کم بزند
#حمید_بیرانوند
در بیابان خیالت خسته شد پای دلم
شهرسرمست شداز عطرغزل های دلم
آسمان یاد تو را بر دل من می بارد
دل دیوانه من مست تو شد وای دلم
#حمید_بیرانوند
من از عشق تو سر مستم،تو از احساس لبریزی
فدای قند لب هایت ، برایم چای می ریزی؟؟
#حمید_بیرانوند 🌺🍃
از نفس های هَوسناک تو من فهمیدم
لب تو لایق بوسیدن لب هایم نیست
#حمید_بیرانوند
من همانم که تو راعاشق نوشت
روی دیوار بلند سر نوشت
آمدی تا که جهان غنچه دهد
دخترِ با نمکِ #اردی_بهشت
#حمید_بیرانوند
مغرورم و کم حوصله ام پر هیجانم
تصمیم گرفتم که ببندم چمدانم
من قصدسفر کردم از این خانه ولیکن
ای کااااش تو اصرار کنی تا که بمانم
#حمید_بیرانوند
عشق یعنی که مربّا وعسل، قند فراوان امّا
صبح من با #لب_خندان_تو شیرین بشود
#حمید_بیرانوند
#صبحتون_زیبا🌺🍃
نیمه شب که میشود
خواب چمدانش را می بندد
و میرود...
تک و تنها
درخیابان خیال قدم می زند
و من تا صبح نگران
پلک بر هم نمیزنم
شاید برگردد...
#حمید_بیرانوند
باز جمعه باز صبح انتظار
حسرتی در امتداد روزگار
ابر دلتنگ ای قرار آسمان
بر کویر قلب بی جانم ببار
#حمید_بیرانوند
اللهم عجل لولیک الفرج(عج)🌺🍃
میروی قلب قلم در دل شب می گیرد
دفترم از غم دوری تو تب می گیرد
من و دل،دفتر و اشعار و قلم می میریم
رفتنت فاجعه ی قرن لقب می گیرد
#حمید_بیرانوند
یک روز نفس گیر در آوار گرفتار
یک بغض گِلوگیر و #گلستان_عزادار
در عمق زمین #کارگر_ساده_ی_معدن
از زندگی اش سیر شدوخسته شداز کار
#حمید_بیرانوند
#تسلیت
پُراز دردم پُراز مضمون تکراری و غمگین
نشسته درگلویم بُغض وهِق هِق های سنگین
کسی قابل نمی داند مرا در کشورِ عشق
#شبیه_ترکمان_چایم_شبیه_عهد_ننگین
#حمید_بیرانوند
دوباره انقلاب کن ، دوباره انقلاب کن
برای سرنوشت خود،بیا تو انتصاب کن
بیا به عشق #رهبرت،بیا به عشق #کشورت
تو بهترین گزینه را، ببین و انتخاب کن
#حمید_بیرانوند
#همه_رای_میدهیم
#به_امید_انتخابی_اصلح
❤️❤️:❤️❤️
عشق من ساعت #صفر_عاشقی یادم کن
هی بگو عاشقتم ، عاشقتم شادم کن
تو زلیخایی و من یوسف در بند توام
غل و زنجیر مرا بشکن و آزادم کن
#حمید_بیرانوند
دلم را ربوده اند
آن چشمان وحشی ات...
وااای به حالشان
اگر دستم به چشمانت برسد
با بوسه کبودشان خواهم کرد...
#حمید_بیرانوند
کمان ابروی عاشق کش،دوچشمت مست وغارتگر
تو اقیانوس طوفانی ، من آن کشتی بی لنگر
منم فرمانده ای زخمی ، میان لشگری انبوه
تو با گردانی از موی پریشان و سیه لشگر
#حمید_بیرانوند
من ازاین شهر ازاین فاصله ها دلگیرم
گفته بودم! که نباشی بخدا می میرم
آنقدردر دل شب بی کِس وتنها شده ام
#می_روم_آینه_را_در_بغلم_می_گیرم
#حمید_بیرانوند
.
می روی ماه به خورشید بگو برگردد
خوابم انگار که مهمان عزیزی دارد
#حمید_بیرانوند
#شبتون_خوش🌺🍃
هر که آمد لگدی بر دل بیچاره ی ما زد
مثل
یک
قوطی
بی مصرف
درکنج
خیابان!!
😔😔
#حمید_بیرانوند
هنگام سحرتا خودشب فکرمن این است
#افطار_شبم_از_رطب_نخل_لب_توست
#حمید_بیرانو
کمان ابروی عاشق کش،دوچشمت مست وغارتگر
تو اقیانوس طوفانی ، من آن کشتی بی لنگر
منم فرمانده ای زخمی ، میان لشگری انبوه
تو با گردانی از موی پریشان و سیه لشگر
#حمید_بیرانوند
من مرگ را با چشم خود دیدم زمانی که
چشمم به چشمان شگفت انگیز تو افتاد
#حمید_بیرانوند
ای کاش روزی مثل من صاحب عزا باشی
در جمع،، امّا ساکت و سرد و جدا باشی
نفرین من در حقّ تو تنها همین باشد
تنهاتر از تنهاترین خلق خدا باشی
یک شب میان کوچه هاوقتی که تنهایی
دستان سردت یخ کند محتاجِ هاا باشی
دریای طوفانی و امواجی پر از کینه
در قایقی در گِل نشسته ناخدا باشی
هرگز نفهمیدی چه دردی دارد این قصّه
وقتی برای دلبرت #تو نه، #شما باشی
#حمید_بیرانوند
از آن زمان که تو رفتی غریب و دربه درم
میان جنگل دنیا درخت بی ثمرم
من از قبیله ی دردم ، من از تبار غمم
منی که سایه ی مرگم نشسته پشت سرم
#حمید_بیرانوند
مهدیا فعلا نیا اینجا کسی بیکار نیست
شهردرخوابی عمیق ومردمش بیدار نیست
سالها روزه گرفتم ، روزه ی دیدار تو
لطف کن صبری نما چون وعده افطار نیست
آن که هر شب ناله میزد درد من را کن دوا
مست و لایعقل به خلوت مانده و هوشیار نیست
عشق چون بازیچه شد در دست این نامردمان
عاشقان دلال عشق اند و کسی دلدار نیست
نازنینا رو بساطت جای دیگر پهن کن
یوسُفی! امّا خریداری در این بازار نیست
#حمید_بیرانوند
می روی پشت سرت شهربه هم می ریزد
بی امان بر سر من ترکش غم می ریزد
حال من حال مریضیست پریشان که طبیب
جای دارو به لبم قطره ی سم می ریزد
#حمید_بیرانوند
شهر سر مست شداز عطر غزل های دلم
دل دیوانه ی من مست تو شد وای دلم
#حمید_بیرانوند
غیراز این بود مگر،دل به تو دادم ای یار؟
من چه کردم که چنین مستحقِ هجرانم؟
#حمید_بیرانوند
من "دوستت دارم"و این گفتار یعنی عشق
هر شب به یادت تا سحر بیدار یعنی عشق
نام ِ تو شد ورد ِ زبانِ دفتر و خودکار
مشق شبم را می کنم تکرار یعنی عشق
سر را به روی شانه هایت میگذارم من
وقتی کسی زد تکیه بر دیوار یعنی عشق
از تو،نمی خواهم،نمی خواهم،نمی خواهم
از من تمنّا ،خواهش و اصرار یعنی عشق
از ناززز کردن های شیرینِ تو فهمیدم
جان خودت دست ازسرم بردار یعنی عشق
هر بار گفتم دوستت دارم تو خندیدی
امّا به جان مادرم این بار یعنی عشق
#حمید_بیرانوند
حس خوب زندگی یعنی تو باشی پیش من
چادر مشکی
خودرا
"سِت"
کنی با ریش من!!
#حمید_بیرانوند
به روی پنجره،،هااا کن برای من بنویس
به یادقلب شکسته،به یادچشمی خیس
🍂
صدای شُر شر باران کلافه ام کرده
تو را به جان عزیزت نبار باران هیس!!!
#حمید_بیرانوند
#پنجمین_مسابقه_ادبی_گیوا
#شعر_کلاسیک_پاییز
#شعر_شماره_94(غزل)
چه دل انگیز شده نم نمِ بارانی که
می خورد بر تنِ بی جان خیابانی که
هر نفس زیر قدم های تو آهنگین است
خش خشِ برگِ درختان پریشانی که
محو یک منظره ی ناب،عجب می رقصند
چتر و باران و زن و مرد غزلخوانی که
عصر یک روز پراز خاطره ی پاییزی
یاد آن چای و نباتِ لب ایوانی که
می نشستیم وغزل پشت غزل دم می شد
حال من مانده ام و فصل زمستانی که
تو نباشی چه کنم؟حضرت بانوی غزل
شعرها بعد تو رسوا شده، می خوانی که؟
#حمید_بیرانوند
👈 اهدای تندیس #جایزه_ادبی_گیوا
گیسوی سیاهت که بلندست وپریشان
سرخی انار لب تو گشته دو چندان
🍁
چشمان تو دیوان غزل واره ی حافظ
اصلا شب #یلدای منی از توچه پنهان
#حمید_بیرانوند
هرشب حوالیِ دل من پرسه می زنی
گاهی چقدر فاصله کوتاه می شود
🍁
این رسم عاشقیست که یکباره می رود
وقتی که از علاقه ات آگاه می شود
#حمید_بیرانوند
ببین که شیشهء عمرم ،تنش ترک دارد
عروس حجلهء بختم، فقط بَزک دارد
هزار راز نهفته میان چشمش هست
شبیه شعبده بازی که صد کلک دارد
فقط نه اینکه منم بنده ی دو اَبرویش
که شیخ مسجد ما هم، به قبله شک دارد
چه گریهها که نکردم به طعنه میخندید
میان نیشِکَرش معدنِ نمک دارد
اگر چه دلخورم از او،ولی خیالی نیست
که عشق بازیِ ما سر شِکستَنک دارد
#حمید_بیرانوند
پلک بر هم زدی و شهر پریشان شده است
تیغ ها در پَسِ چشمان توپنهان شده است
چشم و گیسوی زلیخایی تو دام من است
یوسف ازمکر زنان راهیِ زندان شده است
من فقط موی تو را با نَفَسم شانه زدم
همگی شایعه کردند که طوفان شده است
زلفِ پرپیچ وخَمت منظره ی زیبایی است
گردنت گردنه ی محشرِ حیران شده است
تنِ من با نفَست سخت به هم می ریزد
مثل شهری که پس از زلزله ویران شده است
#حمید_بیرانوند
گاهی من از گلو نفسی سرد می کِشم
بر بوم رنگِ زندگی ام درد می کشم
از دست این قبیله ی دل سنگ لعنتی
از دست یک ضعیفه ی نامرد می کشم
از چشم های هار و به زنجیر بسته ات
از آن سگان وحشی و ولگرد می کشم
من هرچه درد می کِشم ازدست واژه هاست
از این ردیفِ ساده ی برگرد می کشم
در لا به لای دفتر شعرم به یاد تو
پایین پای شعر گلی زرد می کشم
#حمید_بیرانوند
یادش بخیر فصل زمستان عاشقی
چای و نبات در لب ایوان عاشقی
گفتی بیا به قصد قرارِ همیشگی
رفتم به انتهای خیابان عاشقی
رفتم به یادِ خاطره های یواشکی
زیرِ درخت و بوسه ی پنهان عاشقی
تبعیدگاهِ من شده آغوش امن تو
افتاده ام به گوشهء زندان عاشقی
شاگرد تیزهوش الفبای عشق، تو
تحصیل کرده ای به دبستان عاشقی
عکّاسِ شهر وشاعر ونقّاش مست تو
یعنی که چشم تو هنرستان عاشقی
#حمید_بیرانوند
در کمینِ عشقِ یک آموزگار افتاده ام
دانش آموزی متینم، باوقار،افتاده ام
وصله ای ناجور رویِ جامهء عشقم،ببین
مثل یک سیبم که در پای چنار افتاده ام
منگلی بودم که ازاین زندگی خیری ندید
حیف از بختِ بدم دردست خار افتاده ام
من همان آیینهء پیرم که از دوریِ تو
زیر دست وپای یک کهنه غبار افتاده ام
رنگ و رویم را ببین،حال مرا دیگر مپرس
درد دارم، آه،،، از چشمِ نگار افتاده ام
#حمید_بیرانوند
#بداهه
دیشب غزلی معرکه و ناب سرودم
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
من عاشقت شدم ،به گمانم روانی ام
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور فاتحِ جنگِ جهانی ام
#حمید_بیرانوند
یک صبح پراز عشق پرازخاطرهء خوب
شهری به خمِ زلف تو در معرضِ آشوب
خشخاش لب وطعمِ گسِ موی شرابی
من آمده ام تا بِچِشم مزه ی سنکوب
#حمید_بیرانوند
سلام صبحتون بخیر🌺🍃
مسیر عشق خطرداشت ومن نفهمیدم
منی که ازنفس افتادم و به شب خوردم
ازآن غریبهء مِصری که انتظاری نیست
من از برادر خونیِ خود رکب خوردم
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
حمید_بیرانوند
بی حوصله باش و لام تا کام نگو
جز حرف می و پیاله و جام نگو
با من که تنم ویار آتش دارد
از عافیت و توبه و فرجام نگو
مرتضی_اسدی_م
حمید_بیرانوند
چای و نبات در لب ایوان عاشقی
گفتی بیا به قصد قرارِ همیشگی
رفتم به انتهای خیابان عاشقی
رفتم به یادِ خاطره های یواشکی
زیرِ درخت و بوسه ی پنهان عاشقی
تبعیدگاهِ من شده آغوش امن تو
افتاده ام به گوشهء زندان عاشقی
شاگرد تیزهوش الفبای عشق، تو
تحصیل کرده ای به دبستان عاشقی
عکّاسِ شهر وشاعر ونقّاش مست تو
یعنی که چشم تو هنرستان عاشقی
#حمید_بیرانوند
@Hamid_biranvand
در کمینِ عشقِ یک آموزگار افتاده ام
دانش آموزی متینم، باوقار،افتاده ام
وصله ای ناجور رویِ جامهء عشقم،ببین
مثل یک سیبم که در پای چنار افتاده ام
منگلی بودم که ازاین زندگی خیری ندید
حیف از بختِ بدم دردست خار افتاده ام
من همان آیینهء پیرم که از دوریِ تو
زیر دست وپای یک کهنه غبار افتاده ام
رنگ و رویم را ببین،حال مرا دیگر مپرس
درد دارم، آه،،، از چشمِ نگار افتاده ام
حمید_بیرانوند
بداهه
حمید_بیرانوند
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور فاتحِ جنگِ جهانی ام
حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
چای و نبات در لب ایوان عاشقی
گفتی بیا به قصد قرارِ همیشگی
رفتم به انتهای خیابان عاشقی
رفتم به یادِ خاطره های یواشکی
زیرِ درخت و بوسه ی پنهان عاشقی
تبعیدگاهِ من شده آغوش امن تو
افتاده ام به گوشهء زندان عاشقی
شاگرد تیزهوش الفبای عشق، تو
تحصیل کرده ای به دبستان عاشقی
عکّاسِ شهر وشاعر ونقّاش مست تو
یعنی که چشم تو هنرستان عاشقی
حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
صبح من با خندهء شیرین تو آغاز شد
🥀
شهر آغوشم،زمستانی وسردوساکت است
با نفس های پر از احساس تو اهواز شد
حمید_بیرانوند
سلام صبح زیباتون بخیر💐😊
#حمید_بیرانوند
تا انتهای فصلِ جنون می کشانی ام
دائم عبور می کنم ازکوچه باغ تو
دل بسته ی انارِ لبی ارغوانی ام
گنجشکِ پرشکسته ودل خسته ام که تو
با سنگِ دل ز شاخهء خود می پرانی ام
در راه عشق دار و ندارم به باد رفت
در حسرتت گذشت تمامِ جوانی ام
با یک جهان مبارزه کردم بخاطرت
من با غرور خالِقِ جنگِ جهانی ام
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
عروس حجلهء بختم، فقط بَزک دارد
هزار راز نهفته میان چشمش هست
شبیه شعبده بازی که صد کلک دارد
فقط نه اینکه منم بنده ی دو اَبرویش
که شیخ مسجد ما هم، به قبله شک دارد
چه گریهها که نکردم به طعنه میخندید
میان نیشِکَرش معدنِ نمک دارد
اگر چه دلخورم از او،ولی خیالی نیست
که عشق بازیِ ما سر شِکستَنک دارد
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
تیغ ها در پَسِ چشمان توپنهان شده است
چشم و گیسوی زلیخایی تو دام من است
یوسف ازمکر زنان راهیِ زندان شده است
من فقط موی تو را با نَفَسم شانه زدم
همگی شایعه کردند که طوفان شده است
زلفِ پرپیچ وخَمت منظره ی زیبایی است
گردنت گردنه ی محشرِ حیران شده است
تنِ من با نفَست سخت به هم می ریزد
مثل شهری که پس از زلزله ویران شده است
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
بر بوم رنگِ زندگی ام درد می کشم
از دست این قبیله ی دل سنگ لعنتی
از دست یک ضعیفه ی نامرد می کشم
از چشم های هار و به زنجیر بسته ات
از آن سگان وحشی و ولگرد می کشم
من هرچه درد می کِشم ازدست واژه هاست
از این ردیفِ ساده ی برگرد می کشم
در لا به لای دفتر شعرم به یاد تو
پایین پای شعر گلی زرد می کشم
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
چای و نبات در لب ایوان عاشقی
گفتی بیا به قصد قرارِ همیشگی
رفتم به انتهای خیابان عاشقی
رفتم به یادِ خاطره های یواشکی
زیرِ درخت و بوسه ی پنهان عاشقی
تبعیدگاهِ من شده آغوش امن تو
افتاده ام به گوشهء زندان عاشقی
شاگرد تیزهوش الفبای عشق، تو
تحصیل کرده ای به دبستان عاشقی
عکّاسِ شهر وشاعر ونقّاش مست تو
یعنی که چشم تو هنرستان عاشقی
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
حمید_بیرانوند
بر بوم رنگِ زندگی ام درد می کشم
از دست این قبیله ی دل سنگ لعنتی
از دست یک ضعیفه ی نامرد می کشم
از چشم های هار و به زنجیر بسته ات
از آن سگان وحشی و ولگرد می کشم
من هرچه درد می کِشم ازدست واژه هاست
از این ردیفِ ساده ی برگرد می کشم
در لا به لای دفتر شعرم به یاد تو
پایین پای شعر گلی زرد می کشم
حمید_بیرانوند
#حمید-بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
حمید بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
دل از دل آن دلبر دل سنگ ربودم
بر دفتر شعرم قلمم نام تو آورد
لبریز شد از عشق تمامی وجودم
جاری شده ام سوی توای حضرت دریا
آغوش تو آماده و من بستر رودم
من کوه نوردم دلِ تو قله ی دنیاست
در دامنه ی کوهم و مشتاق صعودم
از دم زده ام شاهرگ کل رقیبان
جلّادم و خون ریز تر از آل سعودم
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
بر بوم رنگِ زندگی ام درد می کشم
از دست این قبیله ی دل سنگ لعنتی
از دست یک ضعیفه ی نامرد می کشم
از چشم های هار و به زنجیر بسته ات
از آن سگان وحشی و ولگرد می کشم
من هرچه درد می کِشم ازدست واژه هاست
از این ردیفِ ساده ی برگرد می کشم
در لا به لای دفتر شعرم به یاد تو
پایین پای شعر گلی زرد می کشم
#حمید_بیرانوند
#حمید_بیرانوند
غزلم چشم خودت باز کنی
در بغل عشوه کنی قافیه را ناز کنی
لب به لب های تو
آغشته و سرمست تنت
حضرت شعر شوی دَعویٖ اعجاز کنی
#حمید_بیرانوند